مشکنانیها

متن مرتبط با «شعری از استاد کاوه» در سایت مشکنانیها نوشته شده است

شعر ولایت(خبر از حالوت ندارون)

  • خبر از حالوت نداروندو سه رویی و گو مو خبر از حالوت ندارونخبر از اون دلی صاف و بیقراروت ندارونهمه وارسینده از مو گو الاون کایا وایهنزونون چه بواژون خبر از کاروت ندارونتو گو بشته یه و اصلا نییه سراغومونحتمنی واژیه گو کاری به کاروت نداروندو سه پسایی گو بومیه کیه مون خویی ماتگامه بواژون گو عکس از رخی ماهوت ندارونچه بواژون انگاری یات واشته گو هاماجی هیم نکرو یاری داره خبر از یاروت ندارون دو تا دسته گل هیراتوم را ویچینته از رو باغ گومه هیدتون نشون از شهر و دیاروت ندارون شو و رو چش انتظارون گو بیه باز کیه مون نوا یکوقت گو خبر از دلی زاروت ندارون شعر اصغر اسلامی مشکنانی (بشیر) ترجه فارسی خبر از حالت ندارم دوسه روزیه که من خبر از حالت ندارم خبر از اون دل صاف و بیقرارت ندارم همه میپرسند از من که الان کجایی نمیدونم چی بگم خبر از کارت ندارم تو که رفته ای و اصلا نمیای سراغمون حتما میگی که دیگه کاری به کارم نداری دوسه دفعه ای که اومدی خونه مون با مادرت می خواستم بهت بگم عکس از رخ ماهت ندارم چی بگم انگار یادت رفته ماهم هستیم نکنه یاری داری خبر از یارت ندارم دو تا دسته گل از توی باغ برات چیدم میخواهم بهت بدم نشونی از شهر و دیارت ندارم شب و روز چشم انتظارم باز بیایی خونه مون نگو یک وقت خبر از دل زارت ندارم . بخوانید, ...ادامه مطلب

  • عبدالحسین بن محمد مشکنانی ، از کاتبان و فضلای قرن یازدهم هجری در اصفهان بوده است.

  • عبدالحسین بن محمد مشکنانی، از کاتبان و فضلای قرن یازدهم هجری در اصفهان بوده است.او نسخه‌ای از کتاب «صافی» فیض کاشانی را به خط نسخ در دوشنبه ۱۴ ذی‌الحجه سال ۱۱۳۲ق کتابت کرده که به شماره ۵۸ در کتابخانه , ...ادامه مطلب

  • در پس پرده خبرهاست و ما بی خبریم(شعراز اصغراسلامی مُشکنانی)

  • در پسِ پرده, خبرهاست, و ما بی خبریم   درپسِ پرده, خبرهاست, و ما بی خبریم گوئیا محشر کبری است و ما بی خبریم   حلقه در حلقه ملائک همه بر گِرد کسی عرش یکباره مهیاست و ما بی خبریم   یازده کوکب رخشنده همه گِرد, ...ادامه مطلب

  • بازیِ دنیا(شعراز اصغراسلامی مشکنانی)

  • بازیِ, دنیا  از این بازیِ, دنیا خسته ام من چو مرغی بال و پَر بشکسته ام من   شب و روزم شده آه و غم و درد به سوگ آرزو بنشسته ام من   چو مجنون مانده ام بین دوراهی به فردای دگر دل بسته ام من   گُل و بلبل سی, ...ادامه مطلب

  • یاد کنی(شعر از اصغراسلامی مُشکنانی)

  • یاد کنیگفته بودم که اگر از دل من یاد کنیکلبه ی غم زده ام را اگر آباد کنیشام تارم اگر از نور تو روشن گرددبا وجودت دل بی تاب مرا شاد کنیبه سرت گُل بفشانم بدهم جانم رابه هوای تو دهم هستی و ایمانم راگر چه در چنته ندارم بجز احساس نیازمن ادا میکنم آن عهدم و پیمانم رامنتظر مانده ام این بار بیایی به برمدر فراق تو چه گویم که چه آمد به سرمروزگارم شده تاریک و دلم غمگین استناز کن ناز تورا با دل و جانم بخرمنام تو بر لبم و یاد تو در دل ماندهمرغ عشق است که نام تو به گوشم خواندهتو غزل خوانی و من مرثیه خوانم ز فراقدوریت شادی و خنده ز لبانم راندهمُشکنانی ز فراق تو شده پژمردهخون دلهاست که از داغ تو دائم خوردهرحم کن زود بیا طاقت من طاق شدهترسم آن روز بیایی و ببینی مردهشعر:اصغر اسلامی مُشکنانیکانال تلگرام مُشکنانیهاmoshkenaniha@http://telegram.me/moshkenanihaمُشکنان 85کیلومتری اصفهان *نائین+ نوشته شده در  یکشنبه هشتم بهمن ۱۳۹۶ساعت 22:56&nbsp توسط اصغراسلامی مشکنانی  |  Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پیر شدم(شعر از اصغراسلامی مُشکنانی)

  • پیر شدم من که بیمارم و با درد خودم پیر شدماز فراق تو چو شیری که زمین گیر شدم روزگارم شده حسرت ز فراق رُخ تواز جهان و همه عالم به خدا سیر شدم صبح تا شام دعا گویم و درحال سجودظهر آدینه شد و خسته و دلگیر شدم چقدر صبر کنم گریه کنم از غم توطاقتم طاق شد و عاشق شمشیر شدم تو چه مه روئی و آن خال لبت ما را کُشتغرق در جلوه و زیبائی تصویر شدم مُشکنانی چه بگوید که کلامش گُم شدسخنم قطع شد و در پی تقدیر شدم شعر :اصغراسلامی مُشکنانی مُشکنان 85کیلومتری اصفهان*نائینکانال تلگرام مُشکنانیها     moshkenaniha@ http://telegram.me/moshkenaniha+ نوشته شده در  دوشنبه نهم بهمن ۱۳۹۶ساعت 0:26&nbsp توسط اصغراسلامی مشکنانی  |  Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دگر مرو (شعر از اصغراسلامی مُشکنانی)

  • دگر مرو گفتم بمان به کنارم دگر مرو دردم دوا بکن تو نگارم دگر مرو گفتی اگر که در بر تو شکوه سر دهم بازم چنین ندا دهی یارم دگر مرو گفتم امید من که وجودم ز بود توست من شکوه ای ز یار ندارم دگر مرو گفتی که راه من از تو جدا شده گفتم بگو به ج,اصغراسلامی,مُشکنانی ...ادامه مطلب

  • خار و گل(شعر از اصغراسلامی مشکنانی)

  • خار و گل گفت خاری به گل ای تاج سرم غرق در ناز نشستی به برم من اگر آخته و جرارم تو چه زیبایی و خوش در نظرم دل من سخت و سراسر کینه تو لطیفی و چنان آئینه نیست یاری و مریدی بر من تو ولی جایگهت بر سینه خوش بحالت که چنین دلشادی ز غم و رنج زمان آزادی دل م,اصغراسلامی,مشکنانی ...ادامه مطلب

  • بیا بابا(شعر از اصغراسلامی مُشکنانی)

  • بیا باباشرح حال حضرت رقیه (س)درخرابه ی شام (بیا بابا جان در آغوشم مگر کردی تو فراموشم) چرا بابا جان نمی آئی مگر ما را تو نمی خواهی بیا بابا جان که دلتنگم اسیر غمها و نیرنگم (بیا بابا جان در آغوشم  مگر کردی تو فراموشم) بیا بابا جان غریبانه شدم تنها من به ویرانه بیا ای تاج سرم بابا تویی تنها دلبرم بابا (بیا بابا جان در آغوشم  مگر کردی تو فراموشم) ببین بابا گوش خونینم به پای خود خار و میبینم,باباشعر,اصغراسلامی,مُشکنانی ...ادامه مطلب

  • جاهاز(شعرباگویش محلی همراه باترجمه)نوشته اصغراسلامی مُشکنانی

  • جاهاز زُما , بیوینه عارُس چه ناز دارو دوُتا دیگ و یک گیلیم جاهاز دارو یک کماجدُن و دوتا پَرنه پاره یهِ خِر وُ دوُتا بُز وُ یهِ غاز دارو پوُوش وینیه گُوچندی خندونوُ آخه روُ دِلُوش یه پوره راز دارو بِراهاش هِرکَوماشون یِه کارِه ایند دوو تا خُوخی ناز و سِرفراز دارو ماش جی اَنُوم جِووُنو خوش بَر وُ,جاهازشعرباگویش,محلی,همراه,باترجمهنوشته,اصغراسلامی,مُشکنانی ...ادامه مطلب

  • دعایم کن (شعر ازاصغر اسلامی مُشکنانی)

  • دعایم کن دراین شبهای روحانی تو ای خوبم دعایم کن میان آشنایانت , نگاهی آشنایم کن منم محتاج احسانت بیا و با دلی عاشق مرا با خود ببر تا اوج و از ذلّت رهایم کن در این تاریکی دنیا چراغت را خریدارم نشان ده راه را بر من محبّت را فدایم کن چنان شرمنده ام امشب هوای گریه ها دارم بیا با یک نظر برمن به عشقت, ...ادامه مطلب

  • باز پشیمان شده ای؟ (شعر اصغراسلامی مشکنانی)

  • باز پشیمان شده ای ای دل از کرده خود باز ، پشیمان شده ای ؟ همچو کاخی پسِ یک زلزله ، ویران شده ای !   توخطا کرده ای و محضر دلدار دمی همچو یک جّن زده ای،ماتی وحیران شده ای   بارها گفته ام ای دل به خودت غَّرِه مشو سخنم گوش ندادی و پریشان شده ای   در برِ دلبر خود نازِ فراوان کردی عاقبت سوختی و طعمه ی ِ , ...ادامه مطلب

  • بساز (شعر :اصغراسلامی مُشکنانی)

  •   بساز دلا بساز که امشب سحر شود آری سپیده سر زند و دیده تر شود آری   هزار بار تو را با خودش به یغما برد نگو که رفته و خاکم به سر شود آری   شنو که مرغ سحر ناله این چنین سر داد خوشا دلی که ز حالم خبر شود آری   مرام ما نه چو آنست که بی وفا باشیم که روزگار جوانی به سر شود آری   کجا روی و چه گوئی سخن ز ک, ...ادامه مطلب

  • بیاد عموی پنهان شده از نظرم(نوشته اصغراسلامی مُشکنانی)

  • به یاد عموی پنهان شده از نظرم  یاد باد ... چقدر سخت است بین بودن ونبودنت نه تحمل فراغت را دارم ونه امید دیدنت وقتی سراغت را از نسیم صبحگاهی میگیرم زمزمه اش نوید بودنت را می دهد ولی غروب راکه نظاره گر می شوم ندای رفتنت را سرمیدهد مانده ام بین بودن ونبودنت برگ برگ زندگیم راکه ورق میزنم نشانت مانده ویادت،اما چه سود ... چه سود که حالا محتاج دیدارت شدم ونیستی تا به پاس بودنت روشنی چشمانم را نثارت کنم.اما یادت همچنان با من است ای بهترینم.    نوشته: اصغراسلامی مُشکنانی  ایمیل:[email protected] وبلاگ مُشکنانیها:http://moshkenanih.blogfa.com  (مُشکنان) 90 کیلومتری اصفهان -, ...ادامه مطلب

  • شعر از محمد خاکسار .آذرخش

  •   دلم اندازه ی عشق تو جا داشتزبونم بی زبون بود و حیا داشت   تو که راز تو و چشمامو نخوندیچه خوب می شد اگه بغضم صدا داشت   تو و تقدیرم دوتا چشم سیا بودکه غیر از من هزارتا مبتلا داشت   تو چشماتو رو من بستی و رفتینفهمیدی که عشقم ماجرا داشت   تو اما عشقمو باور نکردی دلم بیچاره عمری ادعا داشت   شاید حکم قضا و دست تقدیرمنو به حسرت چشم تو وا داشت   دیگه با تار و پودای خیالیتموم بافته هام رنگ عزا داشت   به غیر از من هزارتا دلشکستهکه هریک باور عشق تورا داشت   هزارتا مثل من مجنون و شیدامیون کوچه های شب رها داشت   هزارتا خسته ی سر درگریبونهزارتا سینه ی ماتم سرا داشت   , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها