خار و گل(شعر از اصغراسلامی مشکنانی)

ساخت وبلاگ

خار و گل

گفت خاری به گل ای تاج سرم

غرق در ناز نشستی به برم

من اگر آخته و جرارم

تو چه زیبایی و خوش در نظرم

دل من سخت و سراسر کینه

تو لطیفی و چنان آئینه

نیست یاری و مریدی بر من

تو ولی جایگهت بر سینه

خوش بحالت که چنین دلشادی

ز غم و رنج زمان آزادی

دل من غمکده ای ویرانه

روی تو رونق هر آبادی

گفت ای خار مباش افسرده

مگر امید به قلبت مرده

تو شدی یار و هوادار دلم

هر که گل خواسته نیشت خورده

گر که یک روز نباشی بر من

من ندانم که چه آید سر من

دست صیّاد بچیند ببرد

خون و غم موج زند در جگرم

خار و گل هردو رفیق و یارند

ز جدایی و ز غم بیزارند

گرچه خون بر دل صیّاد کنند

عاقبت فاتح این پیکارند

شعر :اصغراسلامی مشکنانی

moshkenaniha@

http://t.me/eslamimoshkenani

مشکنانیها...
ما را در سایت مشکنانیها دنبال می کنید

برچسب : اصغراسلامی,مشکنانی, نویسنده : moshkenanihaa بازدید : 154 تاريخ : پنجشنبه 27 مهر 1396 ساعت: 16:06