یاد کنی(شعر از اصغراسلامی مُشکنانی)

ساخت وبلاگ

یاد کنی

گفته بودم که اگر از دل من یاد کنی

کلبه ی غم زده ام را اگر آباد کنی

شام تارم اگر از نور تو روشن گردد

با وجودت دل بی تاب مرا شاد کنی

به سرت گُل بفشانم بدهم جانم را

به هوای تو دهم هستی و ایمانم را

گر چه در چنته ندارم بجز احساس نیاز

من ادا میکنم آن عهدم و پیمانم را

منتظر مانده ام این بار بیایی به برم

در فراق تو چه گویم که چه آمد به سرم

روزگارم شده تاریک و دلم غمگین است

ناز کن ناز تورا با دل و جانم بخرم

نام تو بر لبم و یاد تو در دل مانده

مرغ عشق است که نام تو به گوشم خوانده

تو غزل خوانی و من مرثیه خوانم ز فراق

دوریت شادی و خنده ز لبانم رانده

مُشکنانی ز فراق تو شده پژمرده

خون دلهاست که از داغ تو دائم خورده

رحم کن زود بیا طاقت من طاق شده

ترسم آن روز بیایی و ببینی مرده

شعر:اصغر اسلامی مُشکنانی

کانال تلگرام مُشکنانیها

moshkenaniha@

http://telegram.me/moshkenaniha

مُشکنان 85کیلومتری اصفهان *نائین

+ نوشته شده در  یکشنبه هشتم بهمن ۱۳۹۶ساعت 22:56&nbsp توسط اصغراسلامی مشکنانی  | 

مشکنانیها...
ما را در سایت مشکنانیها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moshkenanihaa بازدید : 134 تاريخ : شنبه 21 بهمن 1396 ساعت: 13:00