بیا بابا(شعر از اصغراسلامی مُشکنانی)

ساخت وبلاگ

بیا بابا

شرح حال حضرت رقیه (س)درخرابه ی شام

(بیا بابا جان در آغوشم

مگر کردی تو فراموشم)

چرا بابا جان نمی آئی

مگر ما را تو نمی خواهی

بیا بابا جان که دلتنگم

اسیر غمها و نیرنگم

(بیا بابا جان در آغوشم 

مگر کردی تو فراموشم)

بیا بابا جان غریبانه

شدم تنها من به ویرانه

بیا ای تاج سرم بابا

تویی تنها دلبرم بابا

(بیا بابا جان در آغوشم 

مگر کردی تو فراموشم)

ببین بابا گوش خونینم

به پای خود خار و میبینم

ندارم من راه در مانی

بگو که پیشم تو میمانی

(بیا بابا جان در آغوشم

مگر کردی تو فراموشم)

کحا رفتی تو کجا بابا

رها کردی بی خبر ما بابا

نمی دانم باغمت حالا

چگونه من سر کنم اینجا

(بیا بابا جان در آغوشم

مگر کردی تو فراموشم)

کجا رفتی ای گل نازم

کجا رفتی محرم رازم

ندارم من یار وغمخواری

بپرسد شامی که را داری

(بیا بابا جان در آغوشم

مگر کردی تو فراموشم)

ببین عمه جان چه غمگینه

نمیخوام اشکمو ببینه

خرابه تاریکه و سرده

به دنبالم عمه میگرده

(بیا بابا جان در آغوشم

مگر کردی تو فراموشم)

سروده اصغراسلامی مشکنانی

مشکنانیها...
ما را در سایت مشکنانیها دنبال می کنید

برچسب : باباشعر,اصغراسلامی,مُشکنانی, نویسنده : moshkenanihaa بازدید : 118 تاريخ : شنبه 8 مهر 1396 ساعت: 18:16