شعر از محمد خاکسار .آذرخش

ساخت وبلاگ

 

دلم اندازه ی عشق تو جا داشت
زبونم بی زبون بود و حیا داشت

 

تو که راز تو و چشمامو نخوندی
چه خوب می شد اگه بغضم صدا داشت

 

تو و تقدیرم دوتا چشم سیا بود
که غیر از من هزارتا مبتلا داشت

 

تو چشماتو رو من بستی و رفتی
نفهمیدی که عشقم ماجرا داشت

 

تو اما عشقمو باور نکردی

دلم بیچاره عمری ادعا داشت

 

شاید حکم قضا و دست تقدیر
منو به حسرت چشم تو وا داشت

 

دیگه با تار و پودای خیالی
تموم بافته هام رنگ عزا داشت

 

به غیر از من هزارتا دلشکسته
که هریک باور عشق تورا داشت

 

هزارتا مثل من مجنون و شیدا
میون کوچه های شب رها داشت

 

هزارتا خسته ی سر درگریبون
هزارتا سینه ی ماتم سرا داشت

 

محمدخاکسار .آذرخش

 وبلاگ مُشکنانیها:http://moshkenanih.blogfa.com

 

مشکنانیها...
ما را در سایت مشکنانیها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moshkenanihaa بازدید : 483 تاريخ : سه شنبه 6 مهر 1395 ساعت: 23:29