دلم اندازه ی عشق تو جا داشت
زبونم بی زبون بود و حیا داشت
تو که راز تو و چشمامو نخوندی
چه خوب می شد اگه بغضم صدا داشت
تو و تقدیرم دوتا چشم سیا بود
که غیر از من هزارتا مبتلا داشت
تو چشماتو رو من بستی و رفتی
نفهمیدی که عشقم ماجرا داشت
تو اما عشقمو باور نکردی
دلم بیچاره عمری ادعا داشت
شاید حکم قضا و دست تقدیر
منو به حسرت چشم تو وا داشت
دیگه با تار و پودای خیالی
تموم بافته هام رنگ عزا داشت
به غیر از من هزارتا دلشکسته
که هریک باور عشق تورا داشت
هزارتا مثل من مجنون و شیدا
میون کوچه های شب رها داشت
هزارتا خسته ی سر درگریبون
هزارتا سینه ی ماتم سرا داشت
محمدخاکسار .آذرخش
وبلاگ مُشکنانیها:http://moshkenanih.blogfa.com
مشکنانیها...
برچسب : نویسنده : moshkenanihaa بازدید : 483