حیفم آمد
حیفم آمد ننویسم که چه حالی دارم
در فراق تو عجب فکر و خیالی دارم
گوشه ای خلوت و تنها به دلم جا کردی
از برای تو گلم عشق حلالی دارم
قفسم تنگ شده گرچه به حسرت امّا
به هوای سر کویت پر و بالی دارم
خجلم گر که بگویم شده ام درمانده
مانده ام بر در لطف تو سؤالی دارم
گرچه دلتنگم و امید به قلبم خفته
از تمنا پُرم و کاسه ی خالی دارم
مُشکنانی چه کند تا که ببیند رُخ تو
نکند از درت امید محالی دارم
شعر:اصغراسلامی مُشکنانی
با تشکر از دوست واستاد ارجمندم آقای محمد خاکسار (آذرخش)
moshkenaniha@
مُشکنان 85کیلومتری اصفهان *نائین
+ نوشته شده در چهارشنبه یکم آذر ۱۳۹۶ساعت 22:0  توسط اصغراسلامی مشکنانی |
مشکنانیها...برچسب : آمدشعراصغراسلامی,مشکنانی, نویسنده : moshkenanihaa بازدید : 145