مشکنانیها

متن مرتبط با «فیش حقوقی بازنشستگان آموزش و پرورش» در سایت مشکنانیها نوشته شده است

سرزمین غرق خون

  • ای سرزمین غرق خونای دشت گشته لاله گوناز جور دژخیمان شدهسرو وجودت واژگونای قبله گاه مسلمینماءوا گه اهل یقینای مهد ادیان کهنای بهترینهای زمینروزی سیاهی می رودافکار واهی می روددنیا گلستان می شودظلم و تباهی می رودباید که ما کاری کنیمهمدیگه رو یاری کنیماز مردم این سرزمینرفع گرفتاری کنیمرهبر اگر فرمان دهددستور از قرآن دهدبنیان کافر برکنیمحتی برادر جان دهداصغراسلامی مشکنانی (بشیر) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خونه ی غم

  • پشت اون پنجره ی خونه ی غم ، یه دلی برای تو پر میکشهیه دلی که بی قراره شب و روز ، توی قلب آسمون سر میکشهیه جایی هست که اسیر غم شده ، همیشه از غصه فریاد میزنهگاهی پشت نرده ها گریه کنون ، داره از جدایی ها داد میزنهتوی اون زندونی که دل اسیره ، دیو تاریکی و جهل رها شدهمیون اونهمه آرزوی خوب ، دله من به غصه مبتلا شدهمنو تو باید باهم رها بشیم ، بریم و رها تو قصه ها بشیمبجای حسرت و زندونی شدن ، پادشاه توی قصه ها بشیمهمیشه دست به دعا میشم و من ، رو به قبله ی نگاهت میشینماونقدر با عکس تو حرف میزنم ، تا ابد من چشم به راهت می شینمبیا که طاقت دل سر اومده ، دیگه بی تاب نگاه تو شدهغم و غصه داره دلتنگ شده باز ، دوباره اون چشم به راه تو شدهدیگه وقتشه که فریاد بزنیم بریم و با همدیگه فدا بشیممثل کفترای چاهی من و تو بریم و با ابرها هم صدا بشیماصغراسلامی مشکنانی (بشیر) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شعر ولایت(خبر از حالوت ندارون)

  • خبر از حالوت نداروندو سه رویی و گو مو خبر از حالوت ندارونخبر از اون دلی صاف و بیقراروت ندارونهمه وارسینده از مو گو الاون کایا وایهنزونون چه بواژون خبر از کاروت ندارونتو گو بشته یه و اصلا نییه سراغومونحتمنی واژیه گو کاری به کاروت نداروندو سه پسایی گو بومیه کیه مون خویی ماتگامه بواژون گو عکس از رخی ماهوت ندارونچه بواژون انگاری یات واشته گو هاماجی هیم نکرو یاری داره خبر از یاروت ندارون دو تا دسته گل هیراتوم را ویچینته از رو باغ گومه هیدتون نشون از شهر و دیاروت ندارون شو و رو چش انتظارون گو بیه باز کیه مون نوا یکوقت گو خبر از دلی زاروت ندارون شعر اصغر اسلامی مشکنانی (بشیر) ترجه فارسی خبر از حالت ندارم دوسه روزیه که من خبر از حالت ندارم خبر از اون دل صاف و بیقرارت ندارم همه میپرسند از من که الان کجایی نمیدونم چی بگم خبر از کارت ندارم تو که رفته ای و اصلا نمیای سراغمون حتما میگی که دیگه کاری به کارم نداری دوسه دفعه ای که اومدی خونه مون با مادرت می خواستم بهت بگم عکس از رخ ماهت ندارم چی بگم انگار یادت رفته ماهم هستیم نکنه یاری داری خبر از یارت ندارم دو تا دسته گل از توی باغ برات چیدم میخواهم بهت بدم نشونی از شهر و دیارت ندارم شب و روز چشم انتظارم باز بیایی خونه مون نگو یک وقت خبر از دل زارت ندارم . بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شعر باگویش محلی(چه کرون)

  • چه کرونماما جون سی سالوتو ژنوت نکرته چه کرونعمری تو بشته و کاریت بنکرته چه کرونهمه هم سن وسالات وچه داریند وزندگییک ریالیت تو پس انداز گو نکرته چه کرونتا کیگه گوته اذب بمونه ماما وسوتوترسونه گو بمبرون خدا نکرته چه کرونپره وسو ابی از وس گی گو بتخوارت رو کیهمثلی یک گا وابایه وسوت نکرته چه کروندوتی همسایه انوم چشم انتظارو تو زونهچه جفایی ت تو به حقی اون بکرته چه کرونسری پیشیمو انوم تو کپه مرگوتوت ناییوتمرگه از رو یات بروم وا کرته چه کرونماما قربونت بشون بشه کوچه کار واوزههی نوا فردا شونه دیروت بکرته چه کرونخدایا مرگوم هیته خسه وابویون از کاراشنزونون گو چه گناهیم مو بکرته چه کروناصغراسلامی مشکنانی(بشیر)ترجمهچه کنمننه جون سی سالته زن نگرفتی چه کنمعمر تو رفته و کاری تو نکردی چه کنمهمه هم سن وسالهات بچه دارند وزندگیاما یک ریال پس انداز تو نکردی چه کنمتا چه موقعی میخوای اذب بمونی بستهمیترسم که بمیرم خدا نکرده چه کنمپسره بسه دیگه از بس که خوردی تو خونهمثل یک گاوی شدی تو بس نکردی چه کنمدختر همسایه مون چشم انتظاره میدونیچه جفایی که به حق اون  تو کردی چه کنمسر ظهرشده هنوزم تو که باز خوابیده ایتو بلند شو از تو جات در را باز کردم چه کنممادر قربونت بره برو بیرون دنبال کارنگو فردا من میرم دیر شده الان چه کنمخدا مرگ بهم بده خسته شده ام از کارهاتنمیدونم چه گناهی کرده ام من چه کنم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • قضاوت

  • قضاوتقضاوت می کنی من را ولی اینگونه رسمش نیستتو معنا می کنی من را ولی اینگونه رسمش نیسترقیبان شاد و خورسندند از اینکه می کشی من رافدایم میکنی باشد ولی اینگونه رسمش نیستدرون سینه ام نوری به عشق تو شده روشنتو خامش می کنی آن را ولی اینگونه رسمش نیستهمه گویند با من که جفا کاری وعصیانگرتو باور می کنی جانا ولی اینگونه رسمش نیستنمیدانم چرا بر من چنین ظلمی روا داریشقاوت می کنی تا کی ولی اینگونه رسمش نیستبه قلب خویش می گویم که این هم بگذرد آریتباهم می کنی خوبم ولی  اینگونه رسمش نیستدرون آسمان دل همیشه اشک باران استتو طوفان می کنی دل را ولی اینگونه رسمش نیستاگر که جای من باشی بفهمی حال و روزم رارفاقت می کنی آخر ولی اینگونه رسمش نیستبشارت می دهم بر تو که فردا عید خوبان استتو حاشا می کنی من را ولی اینگونه رسمش نیستاصغراسلامی مشکنانی(بشیر) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • علی بود

  •                          علی بودآنکه در کودکی اش یار نبی بود            علی بودوقت سختی همه وقت نزد نبی بود      علی بودجنگهایی که نبی داشت به ایام حیاتیکه سردار و طرفدار نبی بود               علی بودآن شبی که همه کفار خیانت کردندشیر میدان شده در جای نبی بود           علی بودبارها گفته نبی بعد من او هست وصیآنکه را مقصد و مقصود نبی بود            علی بوددر غدیر خم اگر جمع شده اند حجاجآنکه دستش به دو دستان نبی بود          علی بودآخر خطبه چنین است همه گوش کنیدجانشینی که بحق جای نبی بود             علی بوداصغراسلامی مشکنانی(بشیر) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • عبدالحسین بن محمد مشکنانی ، از کاتبان و فضلای قرن یازدهم هجری در اصفهان بوده است.

  • عبدالحسین بن محمد مشکنانی، از کاتبان و فضلای قرن یازدهم هجری در اصفهان بوده است.او نسخه‌ای از کتاب «صافی» فیض کاشانی را به خط نسخ در دوشنبه ۱۴ ذی‌الحجه سال ۱۱۳۲ق کتابت کرده که به شماره ۵۸ در کتابخانه , ...ادامه مطلب

  • کوتاه

  • همچون باغبان مراقب گل لبخندت باش که پژمرده نشوداصغراسلامی مشکنانی, ...ادامه مطلب

  • در پس پرده خبرهاست و ما بی خبریم(شعراز اصغراسلامی مُشکنانی)

  • در پسِ پرده, خبرهاست, و ما بی خبریم   درپسِ پرده, خبرهاست, و ما بی خبریم گوئیا محشر کبری است و ما بی خبریم   حلقه در حلقه ملائک همه بر گِرد کسی عرش یکباره مهیاست و ما بی خبریم   یازده کوکب رخشنده همه گِرد, ...ادامه مطلب

  • کاش بیایی(سروده اصغراسلامی مُشکنانی)

  • کاش بیایی   عمریست گرفتار توام کاش بیایی خواهان و خریدار توام کاش بیایی   روز و شب من طی شده با یاد تو جانا حالا که هوادار  توام  کاش بیایی   دستم به دعا و زِ رُخم اشک روان است درمانده و بیمار توام  ک, ...ادامه مطلب

  • بیدار شدم(سروده اصغراسلامی مشکنانی)

  • بیدار, شدم دیشب که زِ خواب ناز بیدار, شدم یک لحظه تو را دیدم و هوشیار شدم   آن زلف سیاه و رُخ همچون ماهت دیدم من و یک لحظه تو را یار شدم   باچهره ی خندان که به من رو کردی بیخود زِ خودم گشتم و بیمار شدم , ...ادامه مطلب

  • کِه خِبِر داروو شعر به گویش مشکنان همراه باترجمه(اصغراسلامی مُشکنانی)

  • کِه خِبِر دارووکِه خِبِر اِز اَری مرتضی دارووخِبِر اِز مندال و حاج رضا دارووباغی اکبر کِه شووه نار ویچینووکایا مُشکنون اَلُون صفادارووباغی پسته قاسم و سُوی چیاشاَنوم عناب اون هیرا دِوا دارووشَلَموُ چوندِری بومی وِچه هابه گِمونوم باغی سید موسا داروودوباره سید مصطفی لِوی سِر اُودِرو دستاش چوو هیرا شِما دارووگِزرُش بکاشته امسال گَمونُوممندالی سُنجِو و تُو سیا دارووخاطراتی وِچه گیهامون یابوُکِه واژووه دُنیامون وفا داروومُشکنونی بِشه دَردات چاره کِهغَمی هِزِه هیرا تو بِلا دارووسروده :اصغراسلامی مُشکنانیمشکنان 85کیلومتری اصفهان *نائینترجمهچه کسی خبر دارهچه کسی خبر از آسیاب مرتضی دارهخبر از مندال و حاج رضا دارهباغی اکبر چه کسی میره انار بچینهکجای مُشکنان الان صفادارهباغ پسته قاسم و سیبی چیهاشهنوز عناب اون برا دوا دارهشلغم و چغندر  بومی بچه  هابه گمانم باغ سید موسی دارهدوباره سید مصطفی دم  سرآبتوی دستهاش چوب برای شما دارهزردک کاشته امسال گمانممندالی سنجد و توت سیا دارهخاطراتی بچه گیهامون تمام شدچه کسی میگه دنیامون وفا دارهمشکنانی برو دردهات چاره کنغم دیروز براتون بلا داره moshkenaniha@Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دگر مرو (شعر از اصغراسلامی مُشکنانی)

  • دگر مرو گفتم بمان به کنارم دگر مرو دردم دوا بکن تو نگارم دگر مرو گفتی اگر که در بر تو شکوه سر دهم بازم چنین ندا دهی یارم دگر مرو گفتم امید من که وجودم ز بود توست من شکوه ای ز یار ندارم دگر مرو گفتی که راه من از تو جدا شده گفتم بگو به ج,اصغراسلامی,مُشکنانی ...ادامه مطلب

  • هوایی وُو(شعرباگویش مشکنان همراه با ترجمه فارسی ***سروده اصغراسلامی مُشکنانی)

  • هوایی وُو زُنه گُو مالی دِلُم هوایی ووُ عاشقی اون حرمی الهی ووُ گامه راهی بِبون اما بِنبوُ آخه شُمُونوم فقط خدایی ووُ گومه جُون هاتون رو ره یی کربلا دِلوم از وِس گی گو کربلایی ووُ نَزونه گُو چه خِبروُ یُون روُ وا اربعین نَوا گُو مالی ع,وُوشعرباگویش,اصغراسلامی,مُشکنانی ...ادامه مطلب

  • خار و گل(شعر از اصغراسلامی مشکنانی)

  • خار و گل گفت خاری به گل ای تاج سرم غرق در ناز نشستی به برم من اگر آخته و جرارم تو چه زیبایی و خوش در نظرم دل من سخت و سراسر کینه تو لطیفی و چنان آئینه نیست یاری و مریدی بر من تو ولی جایگهت بر سینه خوش بحالت که چنین دلشادی ز غم و رنج زمان آزادی دل م,اصغراسلامی,مشکنانی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها