فریاد کشیم تا به کی بر سر دل نعره و فریاد کشیم آهی از کالبد جان و ز بنیاد کشیم چشمها غرق گناه است ولی دل مرده همتی نیست که حق از کف بیداد کشیم ذهنمان در پی عصیان ,به لبان مُهر سکوت برده یِ خُم شده و نعره ی دلشاد کشیم از برای غم یاران چه جفاها دیدیم سختی کوه چو رنج دل فرهاد کشیم مثلِ کوهی که دل,فریاد,کشیمشعراصغراسلامی,مُشکنانی ...ادامه مطلب