مشکنانیها

ساخت وبلاگ
دوباره رفتی و دلتنگم امشببیا که این دلم باز غصه دارهنمی دونی چه حالی دارم امشببیا که این گلوم یه بغضی دارهرقیبونم منو بچاره کردندبه کوی و دشت منو آواره کردندالهی که تو برگردی دوبارهبیایی و کنی دردم تو چارهبیا به پیش من امشب ستارهز دوری تو این دل بی قرارهببین دور و برم دشمن نشستهدوتا دست منو با کینه بستهشب و روزم سیاه و تاره تارهتو روشن کن فقط با یک اشارهبیا به پیش من امشب ستارهز دوری تو این دل بی قرارهاصغراسلامی مشکنانی(بشیر) مشکنانیها...ادامه مطلب
ما را در سایت مشکنانیها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moshkenanihaa بازدید : 7 تاريخ : پنجشنبه 16 فروردين 1403 ساعت: 18:19

ای سرزمین غرق خونای دشت گشته لاله گوناز جور دژخیمان شدهسرو وجودت واژگونای قبله گاه مسلمینماءوا گه اهل یقینای مهد ادیان کهنای بهترینهای زمینروزی سیاهی می رودافکار واهی می روددنیا گلستان می شودظلم و تباهی می رودباید که ما کاری کنیمهمدیگه رو یاری کنیماز مردم این سرزمینرفع گرفتاری کنیمرهبر اگر فرمان دهددستور از قرآن دهدبنیان کافر برکنیمحتی برادر جان دهداصغراسلامی مشکنانی (بشیر) مشکنانیها...ادامه مطلب
ما را در سایت مشکنانیها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moshkenanihaa بازدید : 6 تاريخ : پنجشنبه 16 فروردين 1403 ساعت: 18:19

پشت اون پنجره ی خونه ی غم ، یه دلی برای تو پر میکشهیه دلی که بی قراره شب و روز ، توی قلب آسمون سر میکشهیه جایی هست که اسیر غم شده ، همیشه از غصه فریاد میزنهگاهی پشت نرده ها گریه کنون ، داره از جدایی ها داد میزنهتوی اون زندونی که دل اسیره ، دیو تاریکی و جهل رها شدهمیون اونهمه آرزوی خوب ، دله من به غصه مبتلا شدهمنو تو باید باهم رها بشیم ، بریم و رها تو قصه ها بشیمبجای حسرت و زندونی شدن ، پادشاه توی قصه ها بشیمهمیشه دست به دعا میشم و من ، رو به قبله ی نگاهت میشینماونقدر با عکس تو حرف میزنم ، تا ابد من چشم به راهت می شینمبیا که طاقت دل سر اومده ، دیگه بی تاب نگاه تو شدهغم و غصه داره دلتنگ شده باز ، دوباره اون چشم به راه تو شدهدیگه وقتشه که فریاد بزنیم بریم و با همدیگه فدا بشیممثل کفترای چاهی من و تو بریم و با ابرها هم صدا بشیماصغراسلامی مشکنانی (بشیر) مشکنانیها...ادامه مطلب
ما را در سایت مشکنانیها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moshkenanihaa بازدید : 8 تاريخ : پنجشنبه 16 فروردين 1403 ساعت: 18:19

خبر از حالوت نداروندو سه رویی و گو مو خبر از حالوت ندارونخبر از اون دلی صاف و بیقراروت ندارونهمه وارسینده از مو گو الاون کایا وایهنزونون چه بواژون خبر از کاروت ندارونتو گو بشته یه و اصلا نییه سراغومونحتمنی واژیه گو کاری به کاروت نداروندو سه پسایی گو بومیه کیه مون خویی ماتگامه بواژون گو عکس از رخی ماهوت ندارونچه بواژون انگاری یات واشته گو هاماجی هیم نکرو یاری داره خبر از یاروت ندارون دو تا دسته گل هیراتوم را ویچینته از رو باغ گومه هیدتون نشون از شهر و دیاروت ندارون شو و رو چش انتظارون گو بیه باز کیه مون نوا یکوقت گو خبر از دلی زاروت ندارون شعر اصغر اسلامی مشکنانی (بشیر) ترجه فارسی خبر از حالت ندارم دوسه روزیه که من خبر از حالت ندارم خبر از اون دل صاف و بیقرارت ندارم همه میپرسند از من که الان کجایی نمیدونم چی بگم خبر از کارت ندارم تو که رفته ای و اصلا نمیای سراغمون حتما میگی که دیگه کاری به کارم نداری دوسه دفعه ای که اومدی خونه مون با مادرت می خواستم بهت بگم عکس از رخ ماهت ندارم چی بگم انگار یادت رفته ماهم هستیم نکنه یاری داری خبر از یارت ندارم دو تا دسته گل از توی باغ برات چیدم میخواهم بهت بدم نشونی از شهر و دیارت ندارم شب و روز چشم انتظارم باز بیایی خونه مون نگو یک وقت خبر از دل زارت ندارم . مشکنانیها...ادامه مطلب
ما را در سایت مشکنانیها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moshkenanihaa بازدید : 19 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 11:58

شادم کناز لعل لبت می بده و شادم کنبا جام نگاهت مرا آبادم کنعمریست گرفتار غم هجرانمای ناجی من بیا تو آزادم کندر خلوت و تاریکی شب بدحالمای ماه رخی نشان ده دلشادم کناین رهگذران نمک به زخمم زده اندفکری تو برای درد و فریادم کنهر لحظه ی عمرم همه در یاد توامآرامش جان تو هم کمی یادم کنجامم بشکسته و صبو ریخته استبا ساغر می رها ز بنیادم کندر میکده مستان همه دلخون شده انداینک قدحی بده پریزادم کنشعر اصغر اسلامی مشکنانی(بشیر) مشکنانیها...ادامه مطلب
ما را در سایت مشکنانیها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moshkenanihaa بازدید : 28 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 15:53

محشریچهره گل را میان گل چو دیدی محشریاز لجن زار گنه کاران رمیدی محشریگرچه در اطراف تو بوی تعفن در هواستبوی عطر گل به جان خود خریدی محشریدور تا دورت اگر که گرگ و روبه سیرتندهمچو مرغ خوش پر و بالی پریدی محشریهرچه دام از بهر تو پهن است در این روزگارلذت دنیا رها کردی ندیدی محشریذات خود را پاک کرده چون جمالت پر جلانور ایمان را به قلب خود دمیدی محشریدر سرایی که همه غرق گناهند و خطاسعی کردی دور باشی از پلیدی محشریقصه بسیار است ای آرامش جان جهانبا وجودت صحبت حق را شنیدی محشریسروده اصغراسلامی مشکنانی(بشیر)مشکنان ۸۵ کیلومتری اصفهان نائین مشکنانیها...ادامه مطلب
ما را در سایت مشکنانیها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moshkenanihaa بازدید : 87 تاريخ : پنجشنبه 28 مهر 1401 ساعت: 19:09

ای ساربان آهسته تر گم کرده دارماندر بیابان خفته ای درپرده دارمداغی به سینه دارم و آشفته حالمباخود دلی شیدا و غم پرورده دارممظلوم حسینم*ای نور عینمای باغبان حال دلم افسرده گشتهگلهای گلزارت همه پژمرده گشتهای باغبان زینب پریشان وغریب استخواهر ز داغ دوریت آزرده گشتهمظلوم حسینم*ای نور عینمدیگر برادر طاقت هجران ندارمرنگی به رخ از غصه ی خوبان ندارمهم اکبر و هم اصغر و سقا نماندهدیگر پناهی ای برادرجان ندارممظلوم حسینم*ای نور عینمبی یاور و بی سرپناهم ای برادرتنهاشدم بی تکیه گاهم ای برادرفریاد هجرم در بیابانها روان است برخیز و بشنو سوز آهم ای برادرمظلوم حسینم*ای نور عینمداغ برادر داغ دلبر دیده ام منلبخند خونین بار اصغر دیده ام منگلهای بی سر در بیابان ها و صحراواندر خرابه مجمع سر دیده ام منمظلوم حسینم*ای نور عینمچون مادرم زهرا شده قدم خمیدهبنگر رقیه رنگ رخسارش پریدهاین کاروان ازشور و فریاد یتیمانچون محشر کبرا شده ای نور دیدهمظلوم حسینم*ای نور عینماینجا یتیمان از غمت آشفته حالندطفلان ز جوراشقیا بشکسته بالند اینجا هزاران بلبل مست و غزلخواندور سرت سرگشته و درقیل و قالندمظلوم حسینم*ای نور عینمیارب به عشق توزصحراها گذشتماز عشق تک دردانه ی زهرا گذشتم خون خوردم و خون خوردم و خون گریه کردماز پیکر آن سید بطحا گذشتم مظلوم حسینم*ای نور عینمیاران بیایید از دلم عقده گشاییدای شیعیان بااشک خود یاری نماییداین لاله از داغ برادر واژگون استبا نوحه ها برزخم دل مرهم گذارید مظلوم حسینم*ای نور عینمسروده اصغراسلامی مشکنانی(بشیر) مشکنانیها...ادامه مطلب
ما را در سایت مشکنانیها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moshkenanihaa بازدید : 85 تاريخ : شنبه 12 شهريور 1401 ساعت: 14:53

دعا کردممن دعا کردم ببینم عاقبت روی تو راخال لبهای تو و آن زلف و گیسوی تو راروی کاغذ چهره ای ترسیم کردم در خیالدر میانش من کشیدم چشم و ابروی تو را....هر چه کوشیدم که تصویر تو زیباتر شودچون خودت پر نور و پر معنا فریباتر شوددستهایم لرزه افتاد و دلم بی تاب شدسخت شد درمانده تا تصویر گیراتر شود...سالها گشتم که جویم معبد وکاشانه اتدر زمین و آسمان پرسم نشان از خانه اتبر سر هر کوی و برزن نام تو سر میدهمعاقبت یابم تو را سر را نهم بر شانه ات...گاه گاهی خواب میبینم نگارم آمدیاز برای دیدنم سوی دیارم آمدیگرچه در خواب است اما خوب و سرخوش می شومدلخوشم از اینکه در رویا کنارم آمدی...اصغراسلامی مشکنانی(بشیر) مشکنانیها...ادامه مطلب
ما را در سایت مشکنانیها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moshkenanihaa بازدید : 93 تاريخ : شنبه 1 مرداد 1401 ساعت: 14:01

مرحم دردم باشگفتم که بیا و مرحم دردم باشآرامش قلب و با دلم همدم باشگفتا که خودم دردمندم بی توحالا تو بیا دوای بر دردم باش***گفتم که دلم پر از غم و غصه ی توستحال دل من روایت قصه ی توستگفتا که ز غصه پیش من حرف مزناحوال دلم قصه ی پر غصه ی توست***گفتم که دلم خواسته یارت باشممجنون شده و عاشق زارت باشمگفتا که دلت هر چه بخواهد نیکوستاما نتوانم به کنارت باشم***گفتم که تو را به قدر جان میخواهمقدر همه ی اهل جهان میخواهمگفتا که منم اسیر این عشق شدمهمچون نفسم به هر زمان می خواهم***گفتم که به دلداری تو آمده امدائم به طرفدای تو آمده امگفتا که دلم سوخته و میسوزدمن هم به خریداری تو آمده ام***گفتم تو چرا اشک به صورت داریاندوه مخور که خوب حرمت داریگفتا به خدا از این فقط می ترسماز زانوی عشق من تو سر برداری***گفتم که به دیدار تو عادت کردمدیدار تو را به حد رعایت کردمگفتا که برو دگر ندارم طاقتاز دست تو با خودم شکایت کردم***گفتم ز چه اینگونه پریشان شده ایرنجیده و بهر چه پشیمان شده ایگفتا که دلم خون شده و ویران استگویند که تو همچو یتیمان شده ای***گفتم چه کنم هنوز هم تب دارمنام تو شبانه روز  بر لب دارمگفتا که طبیب تو خودش بیمار استگویا که تب شدیدی امشب دارم***شعر اصغراسلامی مشکنانی(بشیر)اینستاasghareslamimoshkenani2 مشکنانیها...ادامه مطلب
ما را در سایت مشکنانیها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moshkenanihaa بازدید : 98 تاريخ : يکشنبه 29 خرداد 1401 ساعت: 15:56

چه کرونماما جون سی سالوتو ژنوت نکرته چه کرونعمری تو بشته و کاریت بنکرته چه کرونهمه هم سن وسالات وچه داریند وزندگییک ریالیت تو پس انداز گو نکرته چه کرونتا کیگه گوته اذب بمونه ماما وسوتوترسونه گو بمبرون خدا نکرته چه کرونپره وسو ابی از وس گی گو بتخوارت رو کیهمثلی یک گا وابایه وسوت نکرته چه کروندوتی همسایه انوم چشم انتظارو تو زونهچه جفایی ت تو به حقی اون بکرته چه کرونسری پیشیمو انوم تو کپه مرگوتوت ناییوتمرگه از رو یات بروم وا کرته چه کرونماما قربونت بشون بشه کوچه کار واوزههی نوا فردا شونه دیروت بکرته چه کرونخدایا مرگوم هیته خسه وابویون از کاراشنزونون گو چه گناهیم مو بکرته چه کروناصغراسلامی مشکنانی(بشیر)ترجمهچه کنمننه جون سی سالته زن نگرفتی چه کنمعمر تو رفته و کاری تو نکردی چه کنمهمه هم سن وسالهات بچه دارند وزندگیاما یک ریال پس انداز تو نکردی چه کنمتا چه موقعی میخوای اذب بمونی بستهمیترسم که بمیرم خدا نکرده چه کنمپسره بسه دیگه از بس که خوردی تو خونهمثل یک گاوی شدی تو بس نکردی چه کنمدختر همسایه مون چشم انتظاره میدونیچه جفایی که به حق اون  تو کردی چه کنمسر ظهرشده هنوزم تو که باز خوابیده ایتو بلند شو از تو جات در را باز کردم چه کنممادر قربونت بره برو بیرون دنبال کارنگو فردا من میرم دیر شده الان چه کنمخدا مرگ بهم بده خسته شده ام از کارهاتنمیدونم چه گناهی کرده ام من چه کنم مشکنانیها...ادامه مطلب
ما را در سایت مشکنانیها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moshkenanihaa بازدید : 119 تاريخ : پنجشنبه 29 ارديبهشت 1401 ساعت: 13:23